چه گریزیست زمن؟
چه شتابیست به راه؟
به چه خواهی بردن
در شبی این همه تاریک پناه؟
مرمرین پله ی آن غرفه ی عاج!
ای دریغا که ز ما بس دور است
لحظه ها را دریاب
چشم فردا کور است
نه چراغیست در آن بیابان
هر چه از دور نمایان است
شاید آن نقطه ی نورانی
چشم گرگان بیابان است
چه شتابیست به راه؟
به چه خواهی بردن
در شبی این همه تاریک پناه؟
مرمرین پله ی آن غرفه ی عاج!
ای دریغا که ز ما بس دور است
لحظه ها را دریاب
چشم فردا کور است
نه چراغیست در آن بیابان
هر چه از دور نمایان است
شاید آن نقطه ی نورانی
چشم گرگان بیابان است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر