Facebook Badge

۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

چشم من

چشم من

چشم من بيا منو ياري بكن
گونه هام خشكيده شد كاري بكن
غير گريه مگه كاري ميشه كرد
كاري از ما نمياد زاري بكن
اون كه رفته ديگه هيچ وقت نمياد
تا قيامت دل من گريه مي خواد
هرچي دريا رو زمين داره خدا
با تموم ابرهاي آسمون ها
كاشكي مي داد همه رو به چشم من
تا چشمام به حال من گريه كنن
اون كه رفته ديگه هيچ وقت نمياد
تا قيامت دل من گريه مي خواد
قصه ي گذشته هاي خوب من
خيلي زود مثل يه خواب تموم شدن
حالا بايد سر رو زانوم بذارم
تا قيامت اشك حسرت ببارم
دل هيچكي مثل من غم نداره
مثل من غربت و ماتم نداره
حالا كه گريه دواي دردمه
چرا چشمم اشكشو كم مياره
خورشيد روشن مارو دزديدن
زير اون ابرهاي سنگي كشيدن
همه جا رنگ سياه ماتمه
فرصت موندنمون خيلي كمه
اون كه رفته ديگه هيچ وقت نمياد
تا قيامت دل من گريه مي خواد
سرنوشت چشماش كوره نميبينه
زخم خنجرش ميمونه تو سينه
لب بسته سينه ي غرق به خون
قصه ي موندن آدم همينه
اون كه رفته ديگه هيچ وقت نمياد
تا قيامت دل من گريه مي خواد

(از اشعار محبوب داريوش)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر