Facebook Badge

۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

جزيره


جزيره

من همون جزيره بودم خاكي و صميمي و گرم
واسه عشق بازي موج ها قامتم يه بستر نرم
***
يه عزيز دردونه بودم پيش چشم خيس موج ها
يه نگين سبز خالص روي انگشتر دريا
***
تا كه يك روز تو رسيدي توي قلبم پا گذاشتي
قصه هاي عاشقي رو تو وجودم جا گذاشتي
***
زير رگبار نگاهت دلم انگار زير و رو شد
براي داشتن عشقت همه جونم آرزو شد
***
تو نفس كشيدي انگار نفسم بريد تو سينه
ابر و باد و دريا گفتن حس عاشقي همينه
***
امدي تو سرنوشتم بي بهونه پا گذاشتي
اما تا قايقي امد از من و دلم گذشتي
***
رفتي با قايق عشقت سوي روشني فردا
من و دل اما نشستيم چشم به راهت لب دريا
***
ديگه رو خاك وجودم نه گلي هست نه درختي
لحظه هاي بي تو بودن ميگذره اما به سختي
***
دل تنها و غريبم داره اين گوشه ميميره
ولي حتي وقت مردن باز سراقت و ميگيره
***
ميرسه روزي كه ديگه قعر دريا ميشه خونم
اما تو در ياي عشقت باز يه گوشه اي ميمونم

(از اشعار محبوب سياوش قميشي)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر